نقد و نظر

نقد و نظر در خصوص مقالۀ «نقد یا نقض گذشتۀ پژوهشی کشور»

وحید احسانی [1]

دکتری توسعۀ کشاورزی، پژوهشگر در زمینۀ اثربخشی و سیاست‌گذاری علم و پژوهش

در شمارۀ 70  فصلنامۀ رهیافت، مقاله­‌ای با عنوان «نقد یا نقض گذشتۀ پژوهشی کشور» منتشر شده‌‌است که بخش قابل توجّهی از آن شامل نقد آثار اینجانب و همکارانم دربارۀ وضعیّت پژوهش‌های فزآیندۀ کشور (از حیث کیفیت و اثربخشی) است. لذا، شایسته دانستم اهمّ نکاتی که در خصوص مقالۀ مزبور به نظرم می‌رسد را به صورت مختصر عرض کنم. پیش از هر چیز، از نگارندگان مقالۀ مزبور بابت پرداختن به این موضوع مهم (گذشتۀ پژوهشی کشور طی دهه‌های اخیر و دیدگاه‌های متفاوتی که دربارۀ آن وجود دارد) و همچنین نقد برخی از آثار اینجانبان سپاسگزاری می‌کنم. اگر چه ایرادهای زیادی به مقالۀ مورد نظر وارد می‌دانم، امّا ترجیح می‌­دهم از آنها چشم پوشی کرده و فضای مختصری که از جانب فصلنامۀ رهیافت در قالب «نقد و نظر» در اختیارم قرار گرفته‌است را به بیان دیدگاهم در خصوص حرف اصلی [2] مقالۀ مزبور اختصاص دهم.

-----------------------------------------------------------------------------

به گمراه گفتن: «نکو می‌روی» / جفایی تمام است و جوری قوی

چه خوش گفت آن مرد دارو فروش / شفا بایدت، داروی تلخ نوش

(سعدی علیه‌الرّحمه)

صاحب‌نظران، مسیری که ایرانْ طیّ قرن‌های اخیر طی کرده‌است را با عبارت‌های گوناگونی مانند «رشد سرمایه‌داری در شرایط نیمه‌استعماری» [3]، «شبه مدرنیسم نفتی» [4]، «تجدّد مآبی» [5]، «توهّم مضاعف» [6]، «دولت رانتی [7]» [8] و مفهوم «سطحی‌نگری» [9] توصیف کرده‌اند. علی‌رغم تفاوت‌های موجود، اغلب نظریات بالا دارای یک عنصر کلیدی مشترک هستند که می‌توان آن را در عبارت «تقلید کورکورانه و ناکارآمد از ظواهر غربی» خلاصه کرد [10]. اصلاح مسیر تاریخی مذکور، جوانه زدن بذر «علم و پژوهش» و درمان ناکارآمدی در ایران [11]، پیش از پرداختن به «راهکار عملیاتی» [12]، مستلزم تحقق یک تحوّل درونی است. تحوّلی که کاوی –یکی از صاحب‌نظران عرصۀ موفقیت- آن را «نوشیدن داروی تلخ» [13]، استیگلیتز[14] –صاحب‌نظر شناخته شدۀ توسعه- آن را «تغییر بنیادین در نگرش» [۱۵] و عرفای اسلامی آن را «توبه یا یقضه» نامیده‌اند [16] [17] [18]. با نوشیدن داروی تلخِ «توبه و یقضه» و حرکت از «خودمطلق انگاری» به «پذیرش نادانی»، فرد یا جامعه در سکوی پرتاب علم و شکوفایی قرار گرفته و مسیر پیشرفت و توسعۀ خود را خواهد ساخت. در همین راستا، نوح هراری [19]، بزرگترین و تأثیرگذارترین کشف بشر مدرن را «کشف نادانی» دانسته و توضیح می‌دهد:

«انقلاب علمی انقلابی در دانش نبوده‌­است، بلکه بیش از هر چیز انقلاب در نادانی بوده‌­است. کشف بزرگی که انقلاب علمی را به راه انداخت فهم این بود که انسان پاسخ مهم‌ترین سئوالات خود را نمی­‌داند» [20].

داوری اردکانی نیز در این رابطه بیان می‌دارد:

«حتّی چراغ دین و معرفت در صورتی راه ما را روشن می‌کند که به وضعی که در آن به سر می‌بریم و به فقری که به آن دچاریم تذکّر پیدا کنیم؛ ... شرط ورود به آینده تذکّر به وضعی است که در آن به سر می‌بریم و مانع بزرگ پیوستن به آینده غرور و بی‌خبری است» [21].

از این منظر، جمله‌هایی مانند «حال که پژوهش کشور چنین رتبه افتخارآفرینی را کسب کرده‌است، اثربخشی بر جامعه، توسعه و رفاه مردم به عنوان نیاز جدید مطرح شده‌است» -که نگارندگان مقالۀ مورد نظر ذکر کرده‌اند، صرفاً به مثابه «فرار کردن از نوشیدن داروی تلخ» است، داروی تلخی که برای اصلاح مسیرتاریخی و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و توسعه، گریزی از آن نیست.

نگارندگان مقالۀ مذکور در عین حالی که به بی‌اثر و یا لااقل کم‌اثر بودن پژوهش‌های فزآیندۀ کشور طی دهه‌های اخیر اذعان دارند (چه در بهبود شرایط زندگی و چه در گسترش مرزهای دانش)، معتقدند رشد چشمگیر کمّیت برون‌دادهای پژوهشی کشور، گام رو به جلوی افتخارآفرینی بوده‌است و در این مرحله صرفاً لازم است در پژوهش‌های فزآینده و افتخارآفرین کشور جنبه‌های کیفیت و اثربخشی نیز لحاظ شوند. این در حالی است که بنا به گفتۀ داوری اردکانی، «علم اگر سود نداشته باشد علم نیست» [22]، طبق نظر گلشنی، «علم باید دو بعد داشته‌باشد؛ یا در فهم واقعی جهان هستی و دانش بشری نقش داشته­‌باشد، یا رفع نیازهای محیط را بکند» [23] و بر اساس دیدگاه منصوری، «علم، پژوهش و فناوری مفهوم‌هایی هستند ... که تنها به اثربخشی آنها در جامعه باید توجه کرد» [24]. به عبارت دیگر، فعّالیت‌های علمی و پژوهش‌هایی که نتیجۀ طبیعیِ «تلاش برای اثرگذاری در بهبود شرایط زندگی یا کشف نادانسته‌ها» نباشند را نمی‌توان علم و پژوهش حقیقی دانست. بنابراین، برخلاف دیدگاه نگارندگان مذکور، اتّفاقی که طی چند دهۀ اخیر در عرصۀ پژوهش کشور رخ داده و حاصل آن رشد چشمگیر تعداد مقاله‌ها و بهبود رتبۀ کشور از این حیث بوده‌است، با جریان «تقلید کورکورانه و ناکارآمد از ظواهر غربی» هم‌راستا بوده و اصرار بر افتخارآفرین بودن آن، صرفاً تحقق تحوّل بنیادینی که لازمۀ جوانه زدن علم و پژوهش اصیل در کشور است (یعنی نوشیدن داروی تلخ و پذیرش وضعی که در آن به سر می‌بریم و فقری که به آن دچاریم) را به تعویق می‌اندازد. اتّفاق مورد نظر که به بهبود چشمگیر رتبۀ کشور از حیث تعداد مقاله‌های علمی منجر شده‌است را می‌توان «تمرین نگارش مقاله» دانست؛ مرحله‌ای که برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی به مثابه یک پل است و به طور طبیعی انتظار می‌رود دانشجویان مزبور پیش از پرداختن به پژوهش‌های اصیل و مسئله-محور پس از توقفی کوتاه، از آن عبور کنند، نه اینکه پس از یادگرفتن نگارش مقاله، این فعّالیت را کار اصلی خود دانسته، مشغول افزایش مقاله‌های تمرینی (غیرِ تأثیر-مدار) خود شده و به خرمن حاصل از آنها افتخار کنند [25].

تقدیر و تشکر

از مسئولان محترم فصلنامۀ رهیافت که این فرصت را در اختیارم قرار دادند و همچنین از دکتر سیّدمحمّدباقر نجفی که نسخۀ اوّلیۀ متن (نقد و نظر حاضر) را مطالعه و پیشنهادهای اصلاحی ارزشمندی مطرح فرمودند سپاسگزارم.

 


[1] v.ehsani.a@gmail.com

[2] Main Idea

[3] اشرف، احمد، 1359، "موانع تاریخی رشد سرمایه‌داری در ایران: دورۀ قاجاریه"، زمینه، چاپ اوّل، تهران.

[4] کاتوزیان، محمّد علی، 1377، "اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیّت تا پایان سلسلۀ پهلوی"، مترجمان: محمّدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، چاپ ششم، تهران.

[5] داوری اردکانی، رضا، 1390، "دربارۀ­ علم"، هرمس، چاپ اوّل، تهران.

[6] شایگان، داریوش، 1391، "آسیا در برابر غرب"، امیرکبیر، چاپ یازدهم، تهران.

[7] Rentier State

[8] Mahdavy, H., 1970, “The patterns and problems of economic development in rentier states: the case of Iran”, in Cook, M.A., “Studies in the Economic History of the Middle”, Oxford University Press, London, pp. 428-467.

[9] حائری، عبدالهادی (1387)، نخستین رویارویی‌های اندیشه‌گران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم.

[10] احسانی، وحید، اعظمی، موسی و نجفی، سیّدمحمّدباقر (1395)، «توسعۀ دانش‌بنیان» یا «شبهِ‌دانش نفت‌بنیان»: مسئله این است، رهیافت، (4)26، 62 – 45.

[11] نگاه کنید به «درمان ناکارآمدی در ایران»، اثر نگارنده، منتشر شده در سایت فرهنگی صدانت: درمان-ناکارآمدی-در-ایران/https://3danet.ir

[12] در خصوص معضلِ تأکید بیش از حد و غیر منطقی بر ارائۀ راهکار عملیاتی، نگاه کنید به مقدمۀ یادداشت «نقش تعیین کنندۀ اندیشه در وضعیت اجتماعی-اقتصادی جامعه»، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر: https://neeloofar.org/critic/124-article/1827-thought-and-economic-situation.html

[13] کاوی، استفان، ۱۳۸۳، "هفت عادت مردمان مؤثر"، [ترجمۀ گیتی خوشدل]. چاپ سیزدهم، تهران، نشر پیکان. ص. 61.

[14] Stiglitz

[15] استیگلیتز، جوزف. ۱۳۹۶٫ سیاست‌گذاری عمومی مناسب برای یک اقتصاد دانش‌بنیان. [ترجمۀ فرشاد مؤمنی و وحید احسانی]. فصلنامۀ مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، (۲)۷، ۲۳۵-۲۰۹. صص. 211 و 212.

[16] جوادی آملی، عبدالله. ۱۳۹۱٫ جلسه درس اخلاق (۱۱/۰۸/۱۳۹۱). پایگاه اطّلاع رسانی اسراء. قابل دسترسی در  http://javadi.esra.ir/1391-08-11

[17] وکیلی، هادی و هادیان رستانی، الهه. ۱۳۸۷٫ مراحل سیر و سلوک عرفانی از منظر امام خمینی (س). پژوهشنامۀ متین. شماره ۴۱٫ ۱۴۸ – ۱۲۷٫

[18] مصباح یزدی، محمّد تقی. ۱۳۹۰٫ در جستجوی عرفان اسلامی. [تدوین: محمّد مهدی نادری قمی]. قم: انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

[19] Novah Harari

[20] نوح هراری، یووال، 1397، "انسان خردمند"، [ترجمۀ نیک گرگین]، چاپ دوازدهم، تهران، نشرنو. ص. 350.

[21] داوری اردکانی، 1384، "ما و راه دشوار تجدّد". چاپ اوّل. تهران. نشرساقی. ص. 212.

[22] داوری اردکانی، رضا، 1390، "دربارۀ­ علم"، هرمس، چاپ اوّل، تهران. ص. 37.

[23] گلشنی، مهدی. (1393). تب مقاله نویسی آفت است. سرآمد، شمارۀ 9 (اسفند 93)، 77-72. ص. 74.

[24] منصوری، رضا، 1392، "چهار سال در وزارت عتف". تهران: عمارت، ص. 114.

[25] یک دسته گل دماغ‌پرور / از خرمن صد گیاه بهتر (نظامی علیه‌الرّحمه).


****************************************************************************************

پاسخ نویسندگان به نقد 

با تشکر از جناب آقای دکتر احسانی نویسندگان این مقاله پاسخ نقدهای ایشان را به این شکل پاسخ داده‌اند که تقاضا دارد بازخورد آن را اعلام نمایید.

 

-         از تذکر جناب آقای دکتر احسانی ممنون هستیم. قصد ما به تعبیر سعدی {به گمراه گفتن: «نکو می­روی» / جفایی تمام است و جوری قوی/ چه خوش گفت آن مرد دارو فروش / شفا بایدت، داروی تلخ نوش}جفا در پژوهش نبوده است بلکه نقد آن است و برای اصلاح آن، وقتی خود را نقد می‌کنیم طبعا آمادگی برای نوشیدن داروی تلخ را نیز داریم.

-         در نقدهای علمی نیاز به گوشه و کنایه نیست، اقتضای نقد ادبی برخورد شفاف، علمی و راهگشا است. ضمن تشکر از مسیری که تاکید فرمودند {اصلاح مسیر تاریخی مذکور، جوانه زدن بذر «علم و پژوهش» و درمان ناکارآمدی در ایران[1]، پیش از پرداختن به «راهکار عملیاتی» و ...}، تاکید می‌گردد وقتی نقد می‌شود هدف پیشگیری از رانت خواری خصوصا در موارد ذکر شده است. هدف ما در این مقاله برخورد سیاسی به پژوهش حوزه کل کشور و دولت رانتی نیست و هدف ما نقد عالمانه بوده است.

-         "با جوانه زدن به تغییر استاد احسانی {جوانه زدن بذر «علم و پژوهش» و درمان ناکارآمدی در ایران و ...} کاملا موافقیم ولی نیاز به اصلاح مسیر طی شده دارد که خود نیازمند نقد است، {با نوشیدن داروی تلخِ «توبه و یقضه» و حرکت از «خودمطلق انگاری» به و...} را ما نیز نقد کردیم و ما نیز به نوبه خود توبه می‌کنیم و اگر دکتر ما را لایق قصاص می‌دانند ما تن به قصاص هم می‌دهیم. ولی همه آنها از طریق نقد امکان پذیراست نه نقض.

-         از آوردن نقد داوری دکتر اردکانی تشکر می‌کنیم هدف ماهم تفکر از راه نقد بوده است نه تقض آن.

-         ازجمله ­هایی مانند {«حال که پژوهش کشور چنین رتبه افتخارآفرینی را کسب کرده­است، اثربخشی بر جامعه، توسعه و رفاه مردم به عنوان نیاز جدید مطرح شده است} ضمن نقد نباید اعتماد به نفس پژوهشگران را ضعیف کنیم و شواهدی در حوزه زیرساخت (آزمایشگاه)، نوآوری (سایت)، حوزه پژوهش و سایر شواهد را خودمان هم نقد کرده‌ایم و اگر جناب استاد این شواهد نوآوری، تولید کمی، یک درصد برتر پژوهشگران و رتبه نوآوری را قبول ندارند روی آنها نقد کنند.

-         در پایان اذعان دارد که کشور ما از نظر سرقت در مقام اول است. این ادعا نباید منجر به نقض شود و بلکه به نقد و اصلاح و توبه و غیره را می‌طلبد.

نکته جدیدی در نظرات قبلی دکتر احسانی مشاهد نشده است. صرفنظر از نقد عالمانه ایشان، ما منتظر نظرات سازنده ایشان برای اصلاح هستیم. با گوشه و کنایه هرچند استفاده از گفته‌های بزرگان ادبی با گوشه و کنایه و کاهش اعتماد به نفس و... کاری پیش نمی‌برد. ما به فهم خود وضعیت را شرح دادیم. از ایشان تشکر می‌کنیم و منتظر نقد عالمانه برای چالش‌های پژوهش هستیم، ولی این گونه نقد کردن دردی دوا نمی‌کند



 

 پاسخ آقای دکتر احسانی به جوابیه نویسندگان

پاسخ به یادداشت نگارندگان مقالۀ «نقد یا نقض گذشتۀ پژوهشی کشور»

وحید احسانی

 

با سپاس از دست اندرکاران فصلنامۀ رهیافت که فرصت چنین گفت‌وشنودی را فراهم آورده‌اند. به نظرم، چنین تبادل نظرهایی برای اصلاح و سلامت نظام آموزش و پژوهش کشور ضروریست و مقاله‌ها، کتاب‌ها، همایش‌ها و امثال آن، جای بحث‌های اینچنینی را نمی‌گیرند. متأسفانه، با وجود مقاله‌ها و همایش‌های فراوان، خلاء چنین گفتگوهایی به شدّت احساس می‌شود.

 

نگارندگان محترم مقالۀ «نقد یا نقض گذشتۀ پژوهشی کشور»، به خاطر اینکه قابل دانسته، نقدی که بر مقاله‌تان نوشته‌بودم را مطالعه کرده و پاسخ دادید، بسیار سپاسگزارم. در ادامه، در رابطه با یادداشت اخیر شما نکاتی عرض کرده‌ام:

 

1- با احترام، لطفا این بندۀ خدا را «استاد» خطاب نفرمایید؛ حدود 3 سال پیش از رسالۀ دکترایم دفاع کرده‌ام. می‌دانم از روی لطف و محبّت‌تان بوده‌است، امّا به نظرم، بهتر است در کاربرد القاب و عنوان‌ها حسّاسیت بیشتری به خرج دهیم.

2- در فضای سیاسی جامعه، برخی «نقدها»، «سیاه‌نمایی» خوانده شده و ترد می‌شوند. شما نیز برخی نقدها (شامل مقاله‌های اینجانبان) را «نقض» نامیده‌اید، چرا؟! همچنین، تفاوت «نقد» و «نقض» را آن قدر زیاد دانسته‌اید که فرموده‌اید: «همۀ آنها [اصلاح مسیر تاریخی، جوانه زدن بذر علم و پژوهش، درمان ناکارآمدی و غیره] از طریق نقد امکان پذیر است نه نقض».

فرموده‌اید: «ما به فهم خود وضعیت را شرح دادیم». خب، ما (من و همکارانم) نیز دقیقاً به فهم خود وضعیت را شرح دادیم. چرا فکر می‌کنید اگر شما به فهم خودتان وضعیت را شرح دادید، اسمش می‌شود «نقد»، امّا اگر ما به فهم خودمان وضعیت را شرح دادیم دیگر نمی‌شود اسمش را گذاشت «نقد»، بلکه باید آن را «نقض» نام نهاد؟! چرا فکر می‌کنید اگر شما «نقد» کردید، نقدتان مفید و راهگشاست امّا «نقد» ما، «نقض و لذا بی‌فایده» است؟!

لطفا توضیح دهید که به نظر شما، تفاوت «نقد» با «نقض» چیست و چه ویژگی‌ای است که باعث می‌شود برخی نقدها را «نقض» بنامید.

فکر می‌کنم (حدس می‌زنم) از دیدگاه شما، آنچه متمایز کنندۀ «نقد» و «نقض» است، قائل بودن به این عبارت است که: «... حال که پژوهش کشور چنین رتبه افتخارآفرینی را کسب کرده­است ...» (عبارتی که در مقاله‌تان به کار برده‌اید). خب، اگر کسانی بر اساس فهمشان، چیز قابل افتخاری ندیدند و خواستند وضعیت نظام آموزش و پژوهش را نقد کنند، تکلیف چیست؟! آیا چون در مجموع، حاصل کار را قابل افتخار نمی‌بینند، نباید نقدشان را بیان کنند؟! اگر بیان کردند، آیا باید نقدشان را نقد و خودشان را «منتقض» بنمامیم؟! آیا فقط کسانی که دستاوردهای نظام آموزش و پژوهش (افزایش تعداد مقالات و غیره) را قابل افتخار می‌دانند اجازۀ نقد دارند؟!

البته، این گونه نیست که ما هیچ نقطۀ مثبتی در نظام آموزش و پژوهش کشور نبینیم، امّا در مجموع، حاصل کار را «قابل افتخار» نمی‌دانیم و اتّفاقاً، به نظرمان، «داروی تلخی» که برای اصلاح مسیر تاریخی باید بنوشیم، دقیقاً همین است که از «افتخار آفرین» خواندن حاصل کار دست برداشته و «به وضعی که در آن به سر می‌بریم و به فقری که به آن دچاریم تذکّر پیدا کنیم».

این که شما با نقد ما همدل نباشید، آن را نقد کرده و به آن پاسخ دهید، مسئله‌ای طبیعی است، امّا به نظرم، اینکه اصرار دارید مقاله‌های ما «نقد» نیستند و می‌خواهید نام دیگری (نقض) روی آنها بگذارید، عجیب و غیرقابل قبول است. به نظرم، این کارِ اهل علم نیست که بخواهد بر روی برخی «نقد»ها نام دیگری بگذارد؛ کار اهل سیاست است. بنابراین، اگر چنانچه فرموده‌اید: «هدف‌تان نقد عالمانه بوده‌است»، لطفاً مقاله‌های ما را نیز به عنوان «نقد» بپذیرید، هر چند با محتوای آنها موافق نبوده و آنها را مضر بدانید.

3- خطاب به اینجانب پرسش‌هایی مطرح فرموده‌اید که به امید خدا، در آینده پاسخ خواهم داد.

4- به نظرم، در نقدی که بر مقالۀ شما نوشتم، موفق نشدم منظورم را خوب منتقل کنم (یکی از دلایل آن این بوده که مجبور بودم مطلب را خیلی خلاصه کنم). امیدوارم در آینده فرصتی دست دهد که منظورم را با تفصیل بیشتری توضیح داده و در معرض نقد سایرین قرار دهم.