با توجه به تحولات فنآورانه در آستانه قرن بیست و یکم، بررسی فرضیههای موجود دربارۀ اهمیت علم و فنآوری و سازوکار و روشهای به کار گرفته شده برای ارزیابی میزان وابستگی اجتماعی ـ فرهنگی علم و فنآوری به جامعه، بسیار به موقع به نظر میرسد. انتقال این مهم به عهدۀ ماست. صرفنظر از اینکه ما این انتقالات را دوست داشته باشیم یا نه، اکثر آنها به طریقی خوب یا بد، مستقیم یا غیرمستقیم، با علم و فنآوری مرتبط است. سیاست دولتهای معتقد به اینکه ارزیابی علم و فنآوری پیشنیاز کاربرد آن در جامعه است، میتواند کمکی برای پذیرش بهتر فرصتهای برخاسته از این انتقالات به جامعه باشد. به اعتقاد ربرت لوئیس استیوسون، «امروز، مبهمترین دوره است»؛ بشر گذشتل دور و آینده را واضحتر از زمان حال میبیند. امروزه علم و فنآوری با سرعت بیسابقهای در حال جهانی کردن بازار اقتصادی و منقلب کردن اقتصاد است. از آنجایی که ناچار به ادامه سیاستگذاریهای خود در درازمدت برای آینده هستیم، بنابراین امروزه اعلان سیاستهای دولت درمورد چگونگی به کارگیری علم و فنآوری از اهمیت حیاتی برخوردار است. در این مقاله این مسائل بررسی و نقش ارزیابی علم و فنآوری در سیاستگذاریهای دولتها مرور خواهد شد. سعی خواهد شد تا برخی از فرضیههای زیربنایی ارزیابی علم و فنآوری، به خصوص این موضوع که آیا به کارگیری چنین وسیلهای به تنهایی برای سیاستگذاریهای دولتها مرور خواهد شد. سعی خواهد شد تا برخی از فرضیههای زیربنایی ارزیابی علم و فناروی، به خصوص این موضوع که آیا به کارگیری چنین وسیلهای به تنهایی برای سیاستگذاریهای دولتها کافی است، در بوتۀ آزمایش قرار گیرد. این فرضیهها همچنین از نقطهنظر اسلامی نیز مورد بررسی قرار میگیرند. به نظر بسیاری از دانشمندان اسلامی، با عقاید سنتی و مدرن، ارزشی که اسلام برای علم و فنآوری قائل شده براساس بعضی نظرات کلی است که اساساً قابل قیاس با نظرات کلی حاکم بر دنیای غرب نیست. امروزه فرضیههای بنیادی، انسانشناسی و شناخت حاکم بر دنیای غرب با انتقاد جدی تعدادی از پژوهشگران غربی روبروست. بحث در مورد عقاید جهانی اسلامی در این مقاله به منزلۀ ورودی با ارزش در این گفتگوهای جدی است.