در این مقاله، نخست با ذکر تعاریفی، ارتباط مفهومی فرهنگ، علم و تکنولوژی به بحث گذارده میشود. سپس، سیر تاریخی این ارتباطات در تمدنهای باستان همچون مصر، یونان و چین بررسی شده، به عناصر و ارزشهای فرهنگی که در تمدن اسلامی، زمینهساز تحول علم و تکنولوژی مسلمانان شد، اشاره میگردد. در گذر تاریخی به رنسانس و انقلاب صنعتی میرسیم و اینکه چگونه نیرو و توان فرهنگی که در رنسانس آزاد گردید، روشنفکری و علمجویی را در غرب برانگیخت و موجب توسعۀ تکنولوژی و انقلاب صنعتی شد. در پایان، وضعیت کنونی ارتباط فرهنگ، علم و تکنولوژی را در سه دسته از کشورهای توسعهیافتۀ غربی، کشورهای توسعهیافتۀ غیرغربی و کشورهای در حال توسعه مطالعه میکنیم. سرانجام، سیر تاریخی ارتباط تحولات فرهنگی با تحول علم تکنولوژی، این رهنمود را به ما میدهد که رمز پیشرفت کشورهای در حال توسعه، بازگشت به خویشتن و تفکر خودی و فرهنگ بومی به منظور فرهنگ معنوی (علم، فلسفه و هنر) تقسیم کرد. (همان، 47). پس، علم بخشی از فرهنگ یا یکی از جلوههای آن است. معمولاً هر فرهنگی، به سبب ویژگیهایش از دیگر فرهنگها متمایز میشود. یکی از وجوه این تمایزات را تمایزات علمی تشکیل میدهد. اگرچه علم به مفهوم صرف آن، متعلق به محدودۀ کشوری خاص نیست اما خاستگاه فرهنگی آن، زمینۀ مساعد رشد آن نشان میدهد. به بیانی دیگر، نفوذ اندیشههای علمی از طرفی بر پایۀ تلاشهای گذشتگان (تاریخ علم) متکی است و از طرف دیگر، به زمینۀ مستعد فرهنگی هر جامعه، و خلاقیتها و ابتکارات ویژه نوابق وابسته است. اما تکنولوژی اساساً به کارگیری دانش برای حل مشکلات علمی است که ممکن است طبیعتاً از ناحیهای به ناحیۀ دیگر به علت گونهگونیهای اقلیمی، جغرافیایی، فرهنگی و دیگر عاملهای مؤثر در محیط زندگی، متفاوت باشند. میتوان گفت که فرهنگ یک قوم، گویاترین جلوه از نحوۀ نگاه یک قوم به محیطشان، شیوۀ سازگاری با آن و چند و چون حفظ پیوندشان با این محیط است.