روانشناسی رشد خلاقیت و ارتباط آن با شخصیت و هوش

نویسنده

-

چکیده

خلاقیت یکی از جالب‌ترین و پرثمرترین کنش‌وری‌های ذهن انسان است که در مقام مقایسه با سایر توانش‌های ذهنی مطالعات اندکی دربارۀ آن صورت گرفته است. گیلفورد کلید خلاقیت را در «تفکر واگرا» می‌داند تفکری که دامنۀ وسیعی از بدی‌های مختلف را با خلق راه‌حل‌های بسیار بدیع و اصیل دربرمی‌گیرد. گاردنر خلاقیت را عالی‌ترین سطح کنش‌وری ذهن انسان در هریکم از حیطه‌های هفت‌گانۀ هوش می‌داند. استرنبرگ به نقش نوتوجیهی در خلاقیت اهمیت می دهد. او با ارائه یک مدلی سه‌وجهی از ساختار هوش معتقد است، افرادی که خود را به سرعت با محرک‌های نو تطبیق داده و راه‌حل‌های تازه را ترجیح می‌دهند از خلاقیت بیشتری برخوردارند. هوش و خلاقیت دو فرایند متفاوت از فعالیت‌های ذهنی هستند که به نحو نسبتاً ضعیفی با یکدیگر مرتبط‌اند. هوش سرشار متضمن برای ایجاد خلاقیت در فرد نیست ولی هوش کمتر از حد متوسط به منزلۀ عاملی بازدارنده در تولید خلاقیت مداخله می‌کند. استقلال، اعتماد به نفس و غیرهمنوایی با گروه، تحمل و انعطاف‌پذیری نسبت به مسائل پیچیده و امور مبهم، تخیل عالی و به کارگیری اصول مجرد و انتزاعی در حل مسائل از ویژگی‌های شخصیت افراد خلاق است. خلاقیت و سن با هم در رابطه‌اند و نقطۀ مشترک ارتباط این دو، احتمالاً عامل تجربه و کسب معلومات است. دست‌کم در شرایط فعلی نمی‌توان سیر تحولی خلاقیت را با عرضۀ یک جدول زمان‌بندی شده پیش‌بینی کرد؛ ولی به نظر می‌رسد که شکوفاترین دورۀ رشد خلاقیت سال‌های اولیه دورۀ بزرگسالی است.