در اواخر قرن بیستم، کاهش محدودیتهای تجاری و حرکت به سوی جهانی شدن، آزادسازی و خصوصیسازی به ویژه در عرصه آموزش عالی، ضرورت ایجاد تغییر در رسالت و وظایف دانشگاه سنتی را موجب شد. در نتیجه این تغییرات نسل سوم دانشگاهها شکل گرفت که از آنها با تعبیر دانشگاه کارآفرین یاد میشود. ویژگی مهم این نسل، تمرکز اصلی دانشگاهها بر آموزش، پژوهش و تولید ثروت از طریق تجاریسازی نتایج تحقیقات است. انتقال دانشگاه از نقش اولیه سنتی خود یعنی آموزش و تحقیق به الگیو دانشگاه کارآفرین نیازمند ایجاد ساختارهای جدید و اشاعه فرهنگ کارآفرینی است. این مقاله قصد دارد عوامل کلیدی موثر در شکلگیری دانشگاه کارآفرین را معرفی کند و با استفاده از تجارب برخی از دانشگاههای کارآفرین موفق به تجزیه و تحلیل برخی الزامهای ضروری در راستای ایجاد دانشگاه کارآفرین بپردازد.