دانشجوی دکترای سیاست گذاری علم و فناوری، دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
چهارچوبهای موجود در سیاستگذاری علم و فناوری دارای رویکردی محدود است و در انتخاب اهداف، ابزاریهای اجرا و ارزیابی پیامدهای اجرای سیاستها تنها به رشد اقتصادی توجه میکنند. این نگرش محدود نسبت به سیاست علم و فناوری باعث شده که اثرات اجتماعی این سیاستها کمتر مورد توجه قرار گیرد و اغلب پژوهشهای موجود در این حوزه به گسترش مفاهیم مربوط به نقش علم و فناوری در توسعه اقتصادی بپردازند. این ضعف توجه در حالی رخ میدهد که دغدغههای اجتماعی از جمله نابرابری از مهمترین چالشهای کشورهای در حال توسعه است و صرف توجه به رشد اقتصادی بدون رفع مسائل اجتماعی تهای منجر به افزایش شکافهای اجتماعی خواهد شد. این مقاله در ابتدا به تحلیل اثرات اجتماعی سیاستهای علم و فناوری میپردازد و راه حلهای مختلف پیشنهاد شده در این حوزه برای رفع دغدغههای اجتماعی و به ویژه کاهش نابرابری را بررسی مینماید. در ادامه، از میان راهحلهای ارائه شده، روش تقویت قابلیتهای یادگیری و نوآوری انتخاب شد و چگونگی تأثیر آن بر گسترش همزمان نوآوری و عدالت اجتماعی تبیین شده است. در ادامه، استخراج شاخصی برای اندازهگیری قابلیت نوآوری- یادگیری معرفی و مقدار آن برای کشورهای مختلف مورد محاسبه قرار گرفته است. سپس توسط مقادیر استخراج شده برای این شاخص، رابطه مستقیم تقویت قابلیت نوآوری- یادگیری با کاهش نابرابری نشان داده شده است.